هَرات

هَرات

زین پس هَرات گویمت ای شهر اولیا کسر است کسره به شأن تو در مقیل گشته خجل ز قامت برج جهاد تو برج بلند قامت پاریسیان، "ایفیل" انگور تو به منزله ی لؤلؤ بدخش وز تاک توست لذت شیرین  سلسبیل خواهی اگر زلال آب، بیا و نظر فکن رود هری ببین که زند طعنه ها به نیل ط...

نان و انجیر

نان و انجیر

 مریز آبروی سرازیر ما را به ما باز ده نان و انجیر ما را خدایا اگر دستبند تجمل نمی‌بست دست کمانگیر ما را کسی تا قیامت نمی‌کرد پیدا از آن گوشه‌ی کهکشان تیر ما را ولی خسته بودیم و یاران همدل به نانی گرفتند شمشیر ما را ولی خسته بودیم و می برد طوفان تمام شک...

در سوگ فراه

در سوگ فراه

باز تر شد دامن خشک زمین از نم خون، از نم دریای کین باز دزدیدند از حاتم نگین پاسبانان، خوانده گی خود را امین باز کوه عقده در برگی کفید تا هوار خون در برگی غرید روز در انبار دود آتش گرفت دود دیواری هم از ذات...

بادام تلخ

بادام تلخ

رفتم به خواب ناز همه ماهواره‌ها اما نبود اشک شما ماهپاره‌ها اشک شما که تلخ‌ترین عکس عصرهاست عکسی که خواب مانده سر خار و خاره‌ها ناقوس‌ها فریفته دنگ دنگ خویش نام خلیفه‌هاست اذان مناره ها دیدم هزار بار و فرو ریختم ز شرم قلب شما شکست به جرم قواره‌ها در هی...